داستان های زیبا و عکس های جالب

بهترین داستان برای شما دوستان و هم یک گالری پر از عکس

داستان های زیبا و عکس های جالب

بهترین داستان برای شما دوستان و هم یک گالری پر از عکس

در اینجا برای شما کلی داستان های زیبا گذاشتیم طنز، خنده دار، عاشقانه، پندآموز و کلی چیزهای دیگر خودتان ببینید
و البته کلی از عکس ها باحال

بایگانی
آخرین مطالب

ایستگاه

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۳۷ ب.ظ

باز رسیدیم بـه ایستگاه ، بارون همه ی جا رو خیس کرده بودو شب بود.

راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم.

خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم.

بخار از دهنت بیرون میومد. خستگی رو توی چشمات می‌دیدم یادته.

عشقم بودی.

مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت کـه سرما نخوری.

رسیدم خونه با این‌کـه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم

گذشت و گذشت و گذشت..

حالا اومدم توی همون ایستگاه این بار تنها بودم

هوا سرد بود.. ولی کاپشنم تنم بود

رسیدم خونه..

جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بود

یه سری مو های سفید لابلای مو های مشکیم بود.

یه چایی داغ بعدشم خواب.

صبح فردا رسید حس بدی بود

سرما خورده بودم تنهای تنها

  • عبدالبصیر گنگوزهی

ایستگاه

باران

بارون

خیس

دکتر

عشق

فیلم

موهای سفید

کاپشن

کت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی